شاعـر ناصر علی اکبرسلطان
در غربت عبور شاعر : ناصر علی اکبرسلطان ناصرعلی اکبرسلطان
شاعـر ناصر علی اکبرسلطان
در غربت عبور شاعر : ناصر علی اکبرسلطان ناصرعلی اکبرسلطان{ از دفــر شـعـر کـودک و نـوجـوان } ـ 83 ـ
دفـتـر شـعـر خــدا
هـرکـسـی ازشـاعـری
شـعـرهـا دارد ؛ بـیـا د
شـعـرنـا ب وخـوانـد نی
شـعـرغـمگـین شـعـرشـاد
مـا نـده ازهـر شـاعـری
دفـتـر شـعـری ؛ بـجـا ـ
ازشـمـا ؛ آیـا ؛ کـسـی
خـوانـده شـعـری ازخــدا
بـیـتی ازاشـعـاراوسـت
درطـبـیـعـت قـا صِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِـدَََََََََََََََََ ک
شـاه بـیـتی ازخــداسـت
روی گـلـهـا ؛ شـا پـرک
ازغـزل هـا یـش ؛ یکی ـ
نـَََََََََََََََََم نـَََََََََََََََََمِ بـا ران پــا ک ـ
واژه واژه مـثـنـوی سـت
عـطـرگـلـهـا بـوی خـا ک
تک ؛ تکِِِِِِِِِِِِِِِِِ اشـعـا ر او
ناب وشـا د ودلـرباسـت
آفـریـنـش ؛ بَََََََََََََََـرگـی از
دفـتـر شـعـر خــذا سـت
( از دفترشعـر نیما یی ) - 82 -
وارثِِِِِِِِِِِِِِِِ عـشـق
دربـسـیـطِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ هـمـه ی حـا دِِِِِِِِِِِِِِ ثِِِِِِِِِِِِِِِِِـه هـا.
درفـراگـیـرتـریـن نـبـض حـیـات.
بـرفـرازلـبـه ی هـسـتی و مـرگ.
مــا حـضـوری :
بـه بـلـنـدای زمـا ن ؛ دا شـته ایـم.
مــا؛ از آغا ز تـدابـیـر زمـیـن :
وارث عـشـق.
تـرجـمـان تـپـش سـبـز بـقـا.
آشـنـا ؛ بـا گـل پـیـغـام ــ
بـه بـاغی ؛ نـزد یک.
وشُُُُُُُُـروعی بـود یـم :
بََََََََََََََـرتـراز؛ رویـش خـاک.
وشـکـوفـا یی تـا ک.
تـا تـپـش هـای جـوان دریـا بـنـد.
مـرغ بـاران بـه زمـیـن...
نـزدیـک اسـت.
( از دفترشعـر سـپـیـد ) - 81 -
پـنـجـره را...
سـرمـا را ؛ رََََََََََََََََََََهـا کـنـیـد :
پـنـجـره را...
بـر تـاریکی ؛ بـا یـد بـسـت.
مـوریـا نـه هـا :
خـورشـیـد را خـورده انـد.
و واژه هـا :
بـر جـنـازه ی کلام...
مـویـه مـیکـنـنـد.
شـعـر را بـخا ک ؛ بـسـپـاریـد.
شـعـر را بـخا ک بـسـپـا ریـد.
وقـتی :
سـایـه ی کـلاغ را...
از ذِِِِِِِِِِِِِِِِهـن بـرفـهـا ؛ پـا ک کـرده انـد.
وسـیـب را :
بـه ذایـقـه ی حـریـص کـرمـهـا...
واگـذارده انـد.
پـنـجـره را :
بـرتـاریکی بـایـد بـسـت.
( از دفترشعـر نیما یی ) - 80 -
زیـسـتگـاه
تـو کـه عـمـریـسـت :
درابـعـا دِِِِِِِِِِِِِِِِ یک حـیـرت...
مــرا :
درکـوچـه هـای بــا د؛ مـیکـا وی.
ورای ایـن ؛ پَََََََََََََََـریـشـا نگـرد یـََََََََََََََََت:
از مـن...
بـجـز یک سـایـه ی لـرزان ــ
نمـی یـا بـی.
بـه عـمـق حـسـرتـم :
کِِِِِِِِِِِِـی مـیـرسـی؟ هـشـدار!!
دل ؛ د یـوانگی را...
گـرکـنـد ؛ آغا ز.
درعـصـیـان بُُُُُـغـض خـاطـراتـم !
مـیـدهـد پـرواز.
مـرا بُُُُُگـذا ر: دََََََََََََََََ ر
انـدا زه ی ابـعـا د خـود...
چـون نـقـطه درــ
پـایـان خـود ؛ بـا شـم.
از دفـتـر شـعـر کـودک و نـوجـوان - 79 -
مـن چـیـسـتـم ؟
مـن چـیـسـتـم کـه ازمـن؟
خـُُُُُُُُُُُُرم هـمـه جـهـان اسـت
پــا ؛ تـوی خـاک دارم.
دسـتـم بـرآسـمـان اسـت
وقـتی ؛ شـکـوفـه دارم
زیـبـا یـی ؛؛؛ بَََََََََََََـهـا رَََََََََََََََم
تـا فـصـل سـرد پـایـیـز
دارای بــرگ و بــارم.
هـنـگـام فـصـل گـرمـا.
خـرم بـه هـر مـکـا نـم
در ؛ راهِِِِِِِِِِِِِ ؛ رهگـذاران
سـر سـبـز و سـا یـبـا نـم
سـرتـا سـر زمـسـتـا ن
بی بـرگ و بی لـبـاسـم
ازبـرف وسـوزوسـرمـا
هـرگـز؛ نـمـی هـََََََََََََََراسـم
مـن یک دِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ رََََََََََََََخـتـم ؛ آ ری
سـرسـبـزوشـا د و زیـبـا
دنـیـا ؛ صـفـا و پـا کـی
از مــا ؛ گـرفـتـه ـ ازمــا
( از دفترشعـر نیما یی ) - 78 -
بـا ز تـابِِِِِِِِِِِِِِِِِ عـشـق
مـن آنـشـب :
بـرلـب پـایـان خـود بـودم.
پُُُُُُُـراز احـسـا س شـیـدایـی.
تـودر؛ آغـازخـود بـودی :
پـراز؛ جـنـس شـکـوفـا یـی
بـلـوغ نـاب مـسـتی :
روی رفـتـارت.
حـضـورت :
چـون زلا لی درعطـش جـا ری.
نگـاه جـام ؛ پـر بـود...
از تـمـا شـا یـت.
***
شـبـی سََََََََََـرشـار؛ از مـهـتـاب بـود و...
عـطـرسـوسـن هـا.
ومـن ؛ بـود م :
عـطـش بـود و... تـمَََََََََََََََـرُُُُُدهـا.
***
نـمـیـدانـم ؛ تـوهـم ؛ بـودی؟؟
***
ویـا در بـازتـاب عـشـق ...
بـا ؛ یـا د ت !!
***
مـن آشـفـتـه ـ نـیـمـا ـ وَََََََََََََش.
هـنـوز ـ افـسـا نـه ـ مـیـسـا زم.
( از دفترشعـر سـپـیـد ) - 77 -
آوار سـنگـیـن
در نـا بـرا بََََََََـری هـای سـیـاه :
و در سـرخی دلگـیـرغـروب...
مـن و تــو:
چـون آواری سـنگـیـن :
رهـسـپـار کـدام ؛ ژرفـا یـیـم ؟
بـا یـد بـا شـنـاخـت دوبـا ره ی...
جـنـسـیـت خـود :
ازنــو ؛ بـیـامـوزیـم*
تـو؛ زن بـود ن را.
ومـن مـرد بـود ن ر
ا
وبـر بُُُُُُُُـلـنـدای سَََََََََـرشـا ری و کـمـا ل :
پـی گِـیـریـم...
یگـا نگی ؛ و بیکـرانگی هـا را.
آیا زمـان آن نـرسـیـده ؟؟
کـه ؛ نـا قـوسهـا را...
بـه صـدا دربـیـاوریـم.
( از دفترشعـر نیما یی ) - 76 -
خـا ک سـوخـتـه
ای ابــر؟
هِِِِِِِِِِِِِِِـی ؟ اّبــر بـیـقـرار :
کـه از دورهـای دور...
دامـن کـشـا ن.
بـه د یـده ی مـن.
پــا نـهـا ده ای.
ای خـوشـخـرام خـسـتـه :
کـه پـیـوسـتـه در کـا ر رفـتـنی.
لـخـتی درنگ کـن.
ایـن خـا ک سـوخـتـه :
درعـطـشی ؛ د یـر پــا و تـلـخ.
از خـود گسـسـتـه اسـت.
دل در طـنـیـن پُُُُُُُــرتـپـشََََََََََََََ ات :
بـسـتـه بـیـقـرار.
او را ؛ عـزیـزدار.
هِِِِِِِِِِِِِِِـی ؟ اّّبـر بیقـرار.
( از دفتر شعـرکـودک و نـوجـوان) - 75 -
آرزو...
ای کـا ش مـن یک
پــروا نــه بـود م.
تـا چـشـمـه ی نـور
پــر مـی گـشـود م.
ای کـا ش مـی شــد.
مــا نـنـدِِِِِِِِِِِِِِ بــا را ن
صــد نـغـمـه ریــزم*
در؛؛ جــو یـبـا ران*
ای کــا ش مـی شــد.
مـن؛ مـثـل خـورشیـد
در ؛ قـلـبِِِِِِِِِِِِِ د ا نــه.
بـنـشـا نـم ؛؛ امـیـد*
پُُُُُــر بـودم ای کـا ش
مـثـل ؛؛ قـنـا ری ـ
از نـغـمـه هـا یـی!!
شـا د ـ و ـ بـهـا ری
ای کـا ش مـی شــد
هـمـچـون پـرسـتـو
پـیـکِِِِِِِِِِِِِِ ؛؛ بـهـا را ن
بــا شـم بـه هـرسـو
( از دفترشعـر نیما یی ) - 74 -
تـو کـه رفـتـی !!
تـو کـه رفـتی بـه گـرگ دره ی ظـلـمـت :
سـپـردی ؛ زا د گـاهـت را...
ومـا را بـا تـن رنجـور--
بـر مِِِِِِِِِِِِِِِِِـنـقـا ر کـرکـس هـا.
شـراب نـا بِ آزادی :
بـه کـامـت بــا د.
بـه د ور از جـا نـت ایـن آتـش :
کـه مـا را در مـیـا ن دارد.
و دا سـی کـه !
هـمـه سـر شـا خـه هـا مـا ن را
بـه کـام مـرگ مـیـرانـد.
تـو سـر بـر بـا لـش گـرمـت بـنـه :
بـر مـا نـیـنـد یـشـی.
هـراس و هـول ایـن سـرمـا...
جـسـا رَت مـیـدهـد بـرمـا.
تـو آزاد و رهـا :
از هـرحـد ود و مََََََََََََََـرز...
خـود را بـا ش.
ایـن تـا ریک بی روزن :
نـه از یـا د ت...
کـه از پـیـونـد مـن بـا تـو!!
نـمـیکـاهــد.
( از دفترشعـر سـپـیـد ) - 73 -
مـیـهـمـا ن افـتـخـا ری
مـن جـا مـا نـده ؛ پُُُُُـشـتِِِِِِِِِِِِِ د ر:
در تــلا شـم ...
تـا بـدرون خـود ؛ گـام نـهـم.
اگـر دسـت دهــد :
تـرا درصـدر ایـن ؛ خـرابـخـا نـه...
جـای خـواهـم داد.
سـتـاره هـا را :
بـه شـبـهـا مـا ن فـرا مـیـخـوا نـم.
و بـا تـو :
مـیـهـمـا ن افـتخـا ری هـمـه ی غـزلـهـا یـم.
درجـزر و مَََََََََََََََــدِِِِِِِِِِِِِ مـسـتـی :
بـاز گـشـت پـرنـد گـان را...
جـشـن ؛ مـیگـیـریـم.
( از دفترشعـر نیما یی ) -72 -
نـای و نـا یـی
تـو ای هـم نـای و هـم نـا یـی :
تـوای بـر پهـنـه ی نـو آوری { راعـی }
تـوای تـنهـا تـریـن سـردار؟
ای تـنـد ر ؟؟
خــداونـدِِِِِِِِِِِِِ شـکـیـبـا یی.
زمـیـن زیـر پـا یـت را :
تـو بـردی تـا فـرا تـر...
تـا شـکـوفـا یی.
صـفـیـر بـا نگ بِـیـداریـت :
خـواب گـیج پـل هـا را.
هـنـوز آشـفـتـه مـیـدارد.
دل هـرصـخـره ؛ مـیـلـرزد هـنـوز:
از ضـربـه هـای چَََََََََََََکـمِِِِِِِِِِِِِـه ات ؛ بَََََََََََََـر- ریــل -
ای هـم صـاعـقـه ؛ هـم سـیـل.
تـو کـه فـرمـان بـکـوه و...
جـلگـه هـای د ور مـیـرانی.
تـو... بـارا نی.
( از دفتر شعـرکـودک و نـو جـوان) - 71 -
گـلـبـا نگ دا نـش
آمـوزگـار خـوب ؟؟
سـر دار عـلـم و دیـن؟
گـلـبـا نـگ د ا نـشـی
درپـهـنـه ی ؛؛ زمـیـن
هـمـچـون فـرشـتگـا ن
مـعـصـوم و مـهـربـا ن
ثـبـت اسـت ؛ نــام تــو
در ؛؛ د فـتـر زمــا ن.
مـهـتـاب ؛ روشـنـی !!
یک کهکـشـا ن نــور
اوج ؛؛؛ مُُُُُُُـحَََََََََََـبَََََََََََـتـی
بــا مـا و مـن صبـور
پـیـغـا م تــو بـهـار
آوای تــو ؛؛؛ سـرود
بــر مـهـر تــو؛ سـلا م
بـر نــام تــو ؛؛ درود
( از دفترشعـر نیما یی ) - 70 -
بـازیـچـه
چـون قـطـره ی بی رنگی :
دربـحـر وجـود خـویـش...
سـرگـشـتـه ی نـاچـیـزم.
درغـیـبـتِِِِِِِِِِِِ فـرورد یـن :
بـیـچـاره تـراز بـرگی.
بـا زیـچـه ی پـا یـیـزم.
شـمـس دگـری ؛ بـا یـد :
یـک جـلـوه ی شـورانگـیـز...
ازفـتـنـه نـپـرهـیـزد.
در دیـده بـرانگـیـزد.
غـوغـا یی و رََََََََََسـتـاخـیـز.
تـا بـاز شـنـا سـد دل :
هـم خـویـش ز بـیگـا نـه...
هـم قـصـه ز افـسـا نـه.
شـا یـد بـتـوان ؛ د یـد ن :
درشـعـلـه چـه مـیـبـا شـد.
انـگـیـزه ی پـروانـه.
شـمـس دگـری بـا یـد...
تـا پـخـتـه شـود ؛ خـا می.
( از دفترشعـر سـپـیـد ) - 69 -
شـُُُُعـبـده
ایـنـجـا :
درسـقـوطِِِِِِِِِِِِ تـاریـخ...
زمـسـتـا ن :
طـولا نی تـرازصََََََََََََـبـوری سـت.
دربُُُُُُهـت خوابهـای عـَََََََََََمـیـق :
جـنگـل را بـپـوش :
دریـا را بـه ؛ پـا کـن.
خـورشـیـد را بـنـوش.
نـجـوای انـدوهـبـارتـاریـخ را ؛ بـشـنـو:
وچـون ؛ آفـتـا بگـردان...
از خـود بـدرآی.
ودراهـتـزازی بـرهـنـه :
ویـران کـن...
شـعـبـده را.
( از دفترشعـر نیما یی ) - 68 -
مـا را بـا ش
هـجـوم دِِِِِِِِِِ شـنـه و آتـش :
کـه بـرگ و بـار حـضـوری...
سـیـاه و نـزد یک اسـت.
وچـشـم خـونی شـومَََََََََـش :
اشـارتی سـت ؛ مُُُجـا ز...
بـه قـتـل عـام کـبـودِِِِِِِِِِ کـبـوتـران قـنـات.
تـوارثی سـت :
پـر از کـیـنـه هـا... رهـایی را.
حـُُُضورقـهـر و عـبـوس اش :
بـسـا ن سـنگـپـا ره ی خـشـم.
تـوارثی سـت :
مـداوم ؛ حـضـور آیـنـه را.
دریـن ؛ شـبـا نـه و...
گـرگ کـمـیـن و...
دَََََََََََ ره ی خـشـم.
مــا را بــا ش :
چـه مـاهـرانـه در پـی آبـشـخـور و...
عـلـفـزاریـم.
( ازدفتر شعـرکـودک و نـوجـوان) - 67 -
چـلـچـلـه
چـلچـله ؛ مـرغ خـوش خـبـر
تـو ای هـمـیـشـه در؛ سـفـر
بـیـا ؛ کـه روی بـا ل تــو.
سـفـر کـنـم ؛ مـثـا ل تــو*
مـرا بـبـر ؛؛ بـه دور هـا*
بـه روشـنـی ؛؛ بـه نـورهـا
بـه دشـت گـل ؛ دیـا ر گـل
بـه بـاغ گـل ؛؛ بـهـار گـل.
کـه دل دهـم ؛ بـه خـنـده هـا
بـه نـغـمـه ی پـرنـده هـا.
بـه رویـش جـوانـه هـا**
بـه چـََََََََه چـََََََََََه و تـرانـه هـا*
کـه در هـوای پـاکِِِِِِِِِِِِ شـا ن
کـه دارد از خــدا نـشـا ن
ز کـیـنـه هـا ؛؛ جــدا شـوم.
ز غـصـه هـا ؛؛ رََََََََََهــا شـوم
( از دفترشعـر نیما یی ) - 66 -
رَََََََََدِِِِِِِِِِ پـا ی عـطـش
در کـوچـه بـاغ پُُُـراز...
یـاد و خـاطـره.
آنـجـا :
کـه رَََََََََدِِِِِِِِِ پـای عـطـش...
مـانـده روی خـاک.
هـر سـایـه ای هـنـوز :
رََََََََََه مـی گـشـا یََََََََََـدََََََََََ م.
از بـیـن تـا ک هـا.
تـا خـط سـرخ واقـعـه :
تـا بـوسـه هـای تــو.
ای شـعـلـه ی نـشـسـتـه :
درگـذ ر اهـتـزاز بــا د.
درغـیـبـت تـو :
چـه گـویـم ؟؟
بـا انـبـوهِِِِِِِِِِ سـا یـه هـا.
یـاس و بـنـفـشـه و کـاج و اقـا قـیـا.
یـا ران خـلـوتِِِِِِِِِ شـام و پگـاهِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ مـان.
( از دفترشعـر سـپـیـد ) - 65 -
انکـا ر !!
در بـیگـا نگی قـلـبـهـا و پـیـونـد هـا :
چـنـان انـبـا شـتـه...
از تــوام !!
کـه تـُُُهی شـد ن از خـود را :
از یـا د بُُُـرده ام.
بـی پَََََََـروا یـی نکـن :
بگـوش بـا ش و بـیـنـد یـش.
درغـیـبـت تـو...
پُُُـر مـیکـنـنـد , د یگـران :
جـا یـی را کـه تـو...
در قـلـبـم--
اشـغـا ل , کـرده ای.
هُُُـشـدار؟؟
حضـور دوبـاره ات :
آسـا ن , نخـواهـد بـود.
تـــرا :
اِِِِِِِِِِِِنکـا ر مـی کـنـنـد.
( از دفترشعـر نیما یی ) - 64 -
جَََََََََـشـن سَََََََََـمـاع
-وقـتی تــو آمـدی !!
-دراهـرام مـا هـنـوز :
خـطـی , ز راس عـا طـفـه...
بـردل عـمـود بـود.
در سـر هـوای قـلـه و ...
در دل هـنـوز هـم--
شـور تـپـیـدن وشـوق صُُُُُُـعـود بـود.
وقـتی تـو آمـدی :
مــا را هـنـوز هـم ...
احـسـا س نـا بِِِِِِِِِِ پََََََََـریـدَََََََََ ن --
بـه بـیکـران.
دراِِِِِِِِِنحـنـای تـا بـش صُُُـبحی...
سـپـیـد بـود.
آنـشـب کـه آمـدی :
پـروانـه هـا هـنـوز...
زوار شـعـلـه ی فـا نـوس سـوخـتـن.
پـروایـی از :
شـرار و شـررهـا نـداشـتـنـد.
روز رهـا یی گـلـهـای قـا صِِِِِِِـد ک :
از شـاخـه هـای شک.
جـشـن سَََََََََـمـاع وصـل.
پـس از اِِِِِِِِِعـتِِِِِِِِِکـا ف بـود.
وقـتی تــوآمـدی !!!!!
( از دفتر شعـرکـودک و نـوجـوان) - 63 -
بـهـتـریـن یـا ر زمـیـن
ای بُُُـلـنـد ای آسـمـا ن؟
مـادر رنگـیـن کـمـان؟
کـس نـدارد مـثـل تــو
دوسـتـا نی ؛ مـهـربـا ن
بـرف و بـاران یــا رتـو
ابــرهــا ؛ مـهـمـان تــو
مـاه وخـورشـیـدوسـحـر
خـفـتـه در دا مـا ن تــو
ای بـلـنـد ای آسـمـا ن؟؟
ای شب وروزت قـشـنگ
از تـو دارد رنگ و بـو
غـنچـه هـای رنگ رنگ
از تـو پـا یـیـز و بـهـا ر
زنـده انـد ای نـا زنـیـن
آسـمـا ن ,ای مـهـربـا ن
بـهـتـریـن , یــار زمـیـن
آسـمـا ن ؟ شـبـهـای تــو
مـثـل باغی با صـفـا سـت
چـون د ل مـا بـچـه هــا
در دلـت جـای خــداسـت
( از دفترشعـر نیما یی ) - 62 -
تـنـهـا وغـریـب
راه دور و...شـب و...
یک جـاده ی... وَََََََهـم.
تـپـش رفـتـن و دل کـنـد ن ازیـن...
سـبـخ خـا لی بی جُـنـبـش بـا د.
ومـنـم :
رهگـذ رخـسـتـه ی ایـن وسـعـتِ تـلـخ.
ایـن مـن رفـتـه ز یـا د.
بـا تـمـا م تـبِ بی پـروایی:
مـیـدهـد آزارم !!
سـا یـه ی تـنـهـا یی.
مـا نـده ام ! تـا چـه کـنـد ؟
ایـن مـن خـسـتـه د ریـن...
مـوج فـریـب.
چـه کـنـد ؟؟
ایـن مـن آ زُُُردِِِِِِِِِه ی زار.
-- پُُُـشـتِِِِِِِ دَ روا زه ی مـرگ !!!
بی تــو تـنهـا و غـریـب.
( از دفترشعـر سـپـیـد ) - 61 -
رفـتـم تـا تــو
بی تـو, هـسـتی ازنـفـس :
افـتـا ده بـود.
درلـحـظـه یی زخـمـی :
رویـشـی :
در گـا مـهـا یـم , پـیـچـیـد.
و تـمـنـا یی :
تـا دسـتـهـا یـم اهـتـزاز, یـا فـت.
خـود را ؛ تـمـام قــد :
درسـتـا ره ای پـیـچـیـدم.
رفـتـم...
رفـتـم تـا تــو.
تـا سـنگلاخ جـاده ای :
کـه تــرا صـدا مـیـزد.
تـا بـیـتـا بی شـکـنـنـده ی بـا د هـا.
تـا تـوفـا نی کـه :
درتــو ؛ فـرو مِـی نـشـسـت.
( از دفترشعـر نیما یی ) - 60 -
تـصـویـر نـا امـن
نـمـی بـیـنی ؟؟
او... آنجـا سـت :
در وجـدان بـیـدارت.
وهـمـواره :
درآتـش , آفـتـاب و سـا یـه هـا...
بـا تـوسـت.
هـمـچـون بـا د , درامـواج گـیـسـویـت.
ودراوج اسـت - بـا تـو.
پـا س دارش :
درضـیا فـتگـاهِِِِِِِ بـا وَََََََرهـا.
بـجـز- او- کـس نـدارد :
د رحـریـم سـا یـه روشـنهـا ی تــو-
حجـمی ...
مگـر تـصـویـر نـا امـنی :
نـه درآیـیـنـه ی جـا نـت.
کـه مـیـتـا بــد ,
هـراز گـاهـی...
فـراز لـحـظـه هـا یـت...
سُُُـسـت و پـوشـا لی .
( از دفتر شعـرکـودک و نـوجـوان) - 59 -
آشـنـای دانـش
آمـوزگـا ر خـوبـم ؟؟؟
یـا ر تـو بـا د الـلـه.
در پـیـش پـای سََََََََـعیَََََََ ات
هـمـوار بـا د هـر راه.
بـا جـهـل و بـیـسـوادی
هـمـواره در سـتـیـزی.
ای آشـنـای دانـش...
پـیـش خــدا عـزیــزی
چـون رودِِِِِِِِ بـیکـرانـی
در جـای جـایِِ ایــران
جـا ریـسـت دروجـودت
امـیـد و عـلـم و ایـمـان
زیـبـا و دلـنـشـیـن اسـت
آهـنـگِِِِِِِ هـر کـلا مـت.
جـان ودلـم بَََََََهـا ری سـت
از کـوشـش مُُُــدامَََََََــت!!
خـورشـیـدِِِِِِِِ جـان مـن بـاش
آمــوزگــا ر ؛؛؛ خــوبــم
بــر مــن بـتـا ب روشـن
دور از تــو مــن غـروبـم
( ازدفترشعـر نیما یی ) - 58 -
در یک مَََََََـدار نـا ب
آنـروز ... اوهـنـوز :
درآغـا ز خـویـش بـود...
عـریـان و بی شکـیب.
مـن ازفـراز نگـاهی :
پـرازغـرور...
ازآفـتـاب چـشـم او--
بـیگـا نـه ؛ رَََََََد شـدم.
دیـروز... تـاهـنـوز :
درافـسـون و حـیـرتـی...
عـریـان و بـی شکـیب--
درامـن هـرمُُُـژه اش :
چـون شـعـاع نـور...
سـرشـا رمـیـشـوم.
امـروز ... تـاهـنـوز :
هـمـچـون مـذاب غـریـبـی ؛ تـمـام او...
عـریـان و بـی شکـیب--
جـا ری سـت تـا ؛ درتـمـام مـن.
هـر روز... تـاهـنـوز :
دریک مـدارنـا ب...
دراَََََََرابـه ی زمـا ن--
عـریـان وبـی شکـیب.
هـرلـحـظـه دربـلـوغ طـلـوع حـمـاسـه ایـم
هـرروز ... تـاهـنـوز.
( از دفترشعـر سـپـیـد ) - 57 -
عـطـر تـنـت
وقـتی ؛ مـا دَََََََ ر :
بـا نگـاهی آکـنـده از سـوآ ل...
درمـن ؛ خـیـره مـا نـد.
دانـسـتـم :
از تـارو پـودِِِِِِِِ پـیـراهـنـم...
بـه تـشـتِِِِِِِِ کـف آلـود--
رسـوب کـرده ای.
وعـطـرتـنـت :
رازِمـان را ؛ بََََََََـرمَََََََـلا کـرده اسـت.
ایـنگـونـه :
درچـشـمـان شـهـر؛ قــَََََََد کشـیـده ای.
بـا د را سـرزنـش نکـن :
حـتـا ؛ بـنـد رخـت هـم...
ازعـطـرتـنـت--
بی بـهـره ؛ نـمـا نـده اسـت.
( از دفترشعـر نیما یی ) - 56 -
خـا نـه ی دوسـت
خـا نـه ی دوسـت ؛ کـجـا سـت ؟
پـشـت آغـاز بـلـوغ :
سـمـت بـا را ن و شـب و پـنـجـره و...
تـنهـا یـی ! یـا کـمی آ نـسـوتـرـ
کـلـبـه ای می بـیـنی :
پـُرداغ گـلـسـرخ
جـلـوه گـاهی سـت
د رانـدازه ی عـشـق
وهـوا یی دا رد
مََََََََـجـذ ور بـهـار.
د ر مـدارش تـپـش ثا نیـه هـا سـت :
هـمـه بـر مـحـور حـا ل...
جـذ بـه اش, جـا ذ بـه ی سـاحـل و مـوج
وشـبـش ا زنـفـس بـاغـچـه سـرشـا رتـراسـت.
*****
پـس بـه سُـهـراب بگـو...
خـا نـه ی د وسـت :
د رهـمـیـن نـزدیکی سـت
پُـشـت آغـا ز بُـلـوغ :
راه دشـواری نـیـسـت.
( ازدفتر شعـرکـودک و نـوجـوان) - 55 -
بـیچـا ره مـا دََََََ ر
کـوچـه ای تـنـگ وشـلـوغ
بـچـه هـایـش ؛؛ دِِِِِِِِِِِلـپـا ک
خـا نـه هـا خـشـت و گِِِِِِـلی
هــر اُُُتـا قـش نـمـنـا ک !!
مـا اُُُ تـا قـی داریـم !!!
سـرد و تـاریک و نـَََََََََمـور
گـوشـه ای ؛ کـنج حـیـاط
بََََََََـد تـراز؛؛ لا نِِِِِِِـه ی مـور
شـب شـد و... بـار د گـر
صـاحـبِِِِِِِِِ خـا نـه ی مـا
بـر سـر مـصـرف آب !
مـحـشـری ؛ کـرد ؛ بـپـا
مـثـل یـک دیــو سـیـاه
غـُُُُر زد و؛؛ داد کـشـیـد.
بـر سـر مـا د ر مـن.
بـا ز؛ فـریـا د کـشـیـد!!
مــا دَََََََََ رَََََََََم ؛؛ بـیـچـا ره !
مـا نـد...آیــا چـه کـنـد
گـرچـه امـروز؛ گـذشـت
وای ؛ فـردا چــه کـنـد
بـا ز؛؛؛ دارد ... فــردا
مـا تـم و هـول و هـراس
یک سََََََـبَََََََـد ظـرفِِِِِِِِ کـثـیـف
طـشـتی ازرَََََََََخـت ولِِِِِِِِِِـبا س
( ازدفترشعـر نیما یی ) - 54 -
سـاحـل گـنگ
عـشـق :
آزاد و رهــا...
واژه ی بی حـاشـیـه ای سـت...
کـه نـدانـسـتـه :
شـعـاعَََََ اش بـتـو...
خـواهـد تـا بـیـد.
وشـکـوفـایی را :
مـثـل عـطـر گـل سـرخ...
بـتـو خـواهـد بـاریـد.
عـشـق :
مـوجی سـت...
کـه از نـقـطـه ی نـا پـیـدایی--
ریـشـه مـیـگـیـرد و...
بی وقـفـه ؛ بـپـا می خـیـزد.
وبـپـای صـدف سـاحـل گـنگی !!!!
گـاهـی :
هـمـچـوآوار...
بـه ویـرانی خـود ؛ مِـیـریـزد.
عـشـق ؛؛ رازیـسـت !! غـریـب.
( از دفترشعـر سـپـیـد ) - 53 -
بُُُـن بََََََـسـت
--- بـه بَََََََـهـا نـه ی دِِِِِِِِِ لـوا پـسی هـا :
مِِِِِِِِـثـل رََََََدِِِِِِ پــا :
بِِِِـراه اُُُُُُُ فـتـا د م.
کـوچـه هــا را :
غـریـبـا نـه وَََََََرَََََََق مـیـزد م...
- وآخـریـن خـاطـره ات--
بـا مـن بـود.
بـا د هـم بـود:
و درهـا یی کـه ...
بـه بیگـا نگی بـا ز مـیـشـد نـد.
آنـسـوی بــا تـلا قِ فـصـل :
نـا گهـان --
بُُُـن بََََََـسـتی ؛ مـیخکـوبـم کـرد.
نـمـیـدانـم چـرا ؟؟
آیـا آن بُُُـن بَََََـسـت :
تــو بــودی ؟؟؟؟؟؟؟
( از دفترشعـر نیما یی ) - 52 -
فـکـر د یـر پـا
درغـیـبـت خــدای جـهـنـم :
ََََََََوقـا یـعی سـت .
مـن ؛ بـا غـمی غـریـب :
در اِِِِِِِزدِِِِِِ حـام عـرقـریـز گـورکـن
پـای پُُُُُُـلـی :
کــه صـرا طـَََََََََش صَََََََـریـح نـیـسـت
بِِِِِِِـیـتـوتِِِِِِِِـه کـرده ام.
ایـنـجـا :
حـیـا تِِِِِِِ دغـدغـه ؛ پُُُُُُُـر بی مَََََََـلا ل نـیـسـت.
جـنـجـا ل مُُُـبـهـم فـرسـودگـان گـور.
در اِِِِِِنـحِِِِِِـنـای نـیـک و بَََََََـدِِِِِِِِ پُُُـل...
هـمـیـشگی سـت.
امـا حـضـور روشـن یک :
فکـر دیـرپـا...
آرام بََََََََخـش حنجـره هـایی سـت--
مُُُـبـتـلا.
درغـیـبـتِِِِِِِِ خـدای جـهـنـم !!
درانحـنـای پـُـل
( از دفترشعـر سـپـیـد ) - 51 -
آواره درخـود
مـن آواره درخـود :
درمـرگِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ آفـتـا ب...
ازغـبـار جـاده هـای حـسـرت
بـخـود بـاز گـشـتـه ام.
ایـنـجـا :
درتـشـیـیـع تـابـوتِِِِِِِِِِِِِِِِِ خـود...
نـه نـغـمـه ی پـرنـده ای بـا مـن--
نـه سـتـاره ای.
تـنهـا لک لکـی ازدوردسـت ــ
مـرثـیـه خـوان ایـن عََََََـزا سـت .
درمـرگ آفـتـا ب.
مگـردر سـا یـه هـای رَََََََدِِِِِِ پـای تـو:
دوبـا ره :
از خـود عـبـور کـنـم.
( از دفترشعـر کـودک و نـوجـوان ) - 50 -
چـوپـان مـاه
صـبـح قـشـنگی آمـد
گردو غـبـار شـب را
شـسـت ازجـهـان دوبـاره
چـوپـان مـاه آرام
ازدشـت آسـمان رفـت
بـا گـلـه ی سـتـاره
*
نـوری سـفـیـد پـاشـیـد
چـون آبـشاری از کـوه
بـر؛ یـا ل قـاصـدک هـا
درنـورپـاک خـورشـیـد
آغـا ز شـد دوبــا ره
پـرواز شـا پـرک هـا !!
*
بـا جـفـت خـود کـبـوتـر
پـرزد بـه آسـمـان هـا
از بـام آشـیـا نـه .
رفـتـنـد ؛ شـا د و زِیـبـا
بـا هـم بـسـوی صـحـرا
در جـسـتـجـوی دانـه .
*
( ازدفتر شـعـرسـپـیـد ) - 49 -
درابـعـا دِِِِِِ غـریـزه
مـن بـا دسـتهـای تـو :
سـبـزخـواهـم شـد.
بـاهـنـجـاری کـه ...
زیـر پـوسـتـت جـاریـسـت.
شـروع :
درتــواهـتـزاز مـیـا بـد.
اِِِِِِِنـبـسـا ط خـود را...
درابـعـا د غـریـزه ادامـه بــده.
بـد یـدارم ؛ عـجـلـه نکـن :
بگـذار تـا بـلـوغـی دیگـر.
بـا د را :
کـه از هـزارتـوی نـیـزار...
بـا ز مـیگـردَََََ د.
سـرزنـش نکـن.
درسـرنـوشـتـی تـازه :
بـا تـو خـواهـم مـا نـد.
رویـای تـرا :
بـه ذهـنـم...
سََََََـنـجـاق کـرده ام.
( ازدفتردلـنـو شـتـه هـا ) - 48 -
دلـنـوشـتـه هـا
زلا ل و نـا ب :
گـیـسـوی رهـا یـت را...
بـد سـتِِِِِ بـا دهـای سـاحـلی بـسـپـا ر--
آزا د ؛ و رَََََهـا .
هـرگـزنـیـنـد یـشی !!!
چـرا امـواج :
سـربـرسـاحـلِِِِ بی قـیـد نـاهـنـجـارمـیـکـوبـنـد.
***************
پـشـتِِِِِ هـرروزَََََََنـه ای کـه :
بخـود بـاز مـیکـنـم تـویـی
تـا ریکـیِ بـزرگ .
***************
اگـر مـاهـی هـا :
بـه داد خواهی از مـا ؛ بـرخـیـزنـد.
بـا انـبـوهـی از؛ قـلاب و طـعـمـه..
درکـولـه بـا رقـسـا وت !!!
چـه مـیـکـنـیـم ؟؟؟
***************
دیـرگـاهـی سـت ؛ دودلـداده ؛ دومََََََـسـت.
درعـبـوراز تـنـشِ صـخـره وسـنـگ.
رَََََََهـسـپـا رنـد...
بـه ویـرانـی خـویـش.
***************
گاهی چـنـان شـب مـیـشـوی :
کـه تـن مـیـدهـم...
بـه اصطکـا ک ظـلـمـت وقـرن.
وگاه چـنـان پگـاه --
کـه ره مـیـبـرم بـه ذاتِِِِِِِ زمـان.
پُُـرازعـا شـقـانـه هـا.
***************
درشـب دلـتـنـگی هـای بی بََََََـهـا نـه ات :
ودربـیـتـا بی هـای شـکـنـنـده...
تـکـیـه گـا ه شـانـه هـا یـم ارزانـیَََََََ ات.
دلـواپـسـی هـا یـت را :
بـه مـن بـسـپـا ر.
وطـرح پـیـونـد لـبـخـنـدمـان را...
بـه جـا ذِِِِِِ بِِِِِِِـه ی ؛ بـا رعـام فـرداهـا.
***************
( ازدفترشعـر نیما یی ) - 47 -
خـا نـه ی مـن
درمـدار تـپشـی تـلـخ و. غـریـب :
خـا نـه ام :
جـنـبِِِِِِ خـیـا بـا ن خـیـا ل.
روبـروی گـذرحـیـرانی سـت.
دو سـه در؛؛
مـانـده بـه بُُـن بـسـت جـنـون :
آخـرکـوچـه ی سـرگـردانـی سـت.
خـا نِِِِِـه ی مـن ایـنـجـا سـت :
و دَََََریـن ؛ کـلـبـه ی شـوم...
کـه طـلـسـم غـمـهـاسـت.
قـتـل عـام هـنـروانـدیـشـه.
ازسـتـونـش ؛ پـیـداسـت.
صَََََحـن آلـوده ی آن :
نـحـس و عـبـوس...
شـب و؛ روزش کـا بـوس.
ارتـفـاع وزش نـور؛ درآن :
تـا بـلـنـد لـبـه ی تـاریکی سـت.
وسـعـت بـارش بـاران ایـنـجـا...
گـذر بـاریکی سـت.
خـانـه ی مـن ایـنـجـا سـت.
( ازدفتر شعـرکـودک و نـوجـوان) - 46 -
مـُُُُُبـصـرِِِِِ کـلا س
امـسـا ل هـم ؛ د وبـا ره
مـن مـبـصـر کِِِِِـلا سـم.
چـون مـثـل گـل تـمـیـزاسـت
هـم کـیـف و هـم لـبـا سـم
درخـانـه ؛ دردبـسـتـان
بـا نـظـم و هـوشـیـارم
هـرهـمکـلا سـی ام را
یـک دوسـت مـیـشـمـارم
بـا بـچـه هـا هـمـیـشـه
هـمـراه و مِِِِِـهـربـا نـم
رویـد ؛؛ گـلِ مُُُُُـحـبـت
از ؛؛ شـاخـه ی زبـا نـم
دارم ؛؛ هـمـیـشـه درگـوش
ایـن پـنـدِِِِِ چـون طـلا را
بـا دوسـتـا ن ؛ مُُُـروََََََََت
بـا دشـمـنـا ن ؛ مُُـد ا را
( ازدفترشعـر نیما یی ) - 45 -
اسـب زنــد گـی
مـیـرود شـب :
مـیگـریـزد مـاه...
فـانـوس سـتـاره--
مـیـشـود خـامـوش.
بـا د مـی پـیـچـد :
رود مـیـغـرد.
قـریـه بـرمـیـا ورد سـر.
بـا ز خـورشـیـد از افـق :
رُُخ مـی نـمـا یـد.
بـاغ ؛ جـا نـی تـا زه مـیـگـیـرد :
وگـل دراهـتـزاز شـا خـه مـی خـنـد د.
زمـیـن :
درپــوسـت از شـا دی نـمـیگـنجـد.
واسـب زنـد گـی :
بـا زیـن و بـرگـی نـو....
ازنـو؛ مـیـبـرد.
تـا تـا زه هـا یی !!
نـخ نـمـا مـا را.
( ازدفترشعـر سـپـیـد) -44 -
درمـعـبـرگـزنـه هـا
قـرنـهـا سـت :
در ایـن پـنجـره...
نـاهـنجـا ری رَدِ پـاهـا را -
اتــراق کـرده ام.
تـا ؛ بـیـا یی :
و درمَـعـبـرگـزنـه هـا...
گـلـهـا ؛ بـرویـا نی.
سـنـبـلـه هـا یی ؛
از تـمـا می رویـاهـا یـم.
و در آغـاز دوبـاره ی زمـا ن :
رو در رو بـا هـمـه ی بـا دهـا...
سـرشـا ر از حـضـورت.
بـر دِلـشـوره هـا یـم :
بـشـورانی.
( ازدفترشعـر نیما یی ) - 43 -
شـاخـه ی هـرگـز
ومـاهـم :
تـا عـزادارانِِِِِِ شـهـرمـردگـان رفـتـیـم.
شبی :
ازسـردی خـورشـیـد آکـنـدِِِِِِه
پـرازدلـواپـسـی دیـدیـم.
مـرداری :
سـراز گـوری بـرآورده...
صـدایـش :
جـیـغ جـغـدی شـوم.
درآشـوب هـذیـانـات نـا آرام--
روحـش گـم.
و بـرپـوسـیـد گی هـای کـبـودَََََ ش :
سـایـه هـایی ...
مـویـه مـیـکـرد نـد .
لـخـتی بـعـد.
بـردروازه هـای مـرگ.
مـا مـانـدیـم و...
شـیـون هـای کـذب و...
درخـلـع ؛؛ گـوری.
درخـتـان :
بـی بـرو بـا ر و...
گــلـی :
بـرشـاخـه ی هـرگـز؛ نـمـی رویـیـد.
( ازدفتر شعـرکـودک و نـوجـوان) - 42 -
بـاغ دبـسـتـا ن
رفـتـم بـه بـاغـی !!
در فـصـل پــا یـیـز
بـا غـنـچـه هـا یـی
از خـنـده ؛؛ لـَََََََـبـریــز
بـاغـی سـت ؛ بـهـتـر
از صـد گـلـسـتـا ن
بـه بـه چـه زیبـا سـت
بـــــاغ دََََََ بـسـتـا ن
گـلهـای ایـن بـاغ
رنگِِِِِِِِِِ اُ مـیـد نـد !!
فــردای مـــا را
صـبـح سـپـیـد نـد.
ایـنـجــا ؛؛ مـعـلـم !!
هـمـچـون ؛ قـنـا ری
صـد نـغـمـه بَََََـر لـب
دارد ؛؛؛ بَََََــهــا ری
چــون گــل ا لـهـی
سـر زنــده بــا شــد
عـمـرش بـه دُُُُُُ نـیــا
پــا یـنـده بــا شــد.
( ازدفترشعـر نیما یی ) -41 -
بـرمـن ؛ گـشـوده بـا د
دسـتی ؛ تـنـیـد : پـنـجـره ام را
زتـارعـشـق.
دسـتی گـشـود : پـنـجـره ام را
بـه عـاشـقـی
دسـتـی نـََََََهـا د : پـنـجـره ام را
بـه را هِِِِِ تــو
بـرمـن گـشـوده بـا د.
بـرمـن گـشـوده بـا د :
دریـن غـربـت عـقـیـم
سـجـا ده ایـسـت...
کـه رو؛ بـه رََََََهـا ؛ بـا ز مـیـشـود.
در ذِِِِِهـن پـنـجـره یـکـشـب :
سـتـاره ای ...
بـرمـا ؛ طـلـوع کـرد.
اورا صـدا زدی :
بـرمـا دمـیـد و؛ هـنـوزازحـضـوراو...
درغـیـبـت نگـاه تـو--
سـرشـا ر مـیـشـوم.
دسـتی ؛ کـه ایـن پـنـجـره را :
بـر حـیـا ت مـن...
بگـشـود ؛؛ دسـت کـیـسـت؟؟
بـرمـن گـشـوده بـاد.
( ازدفترشعـر سـپـیـد) - 40 -
سـنگ د ر آ تـش
نـقـش کـهـنـه ی رَََََدِِِِِ پـاهـا :
بـرسـنگـفـرش جـا ده ...
بـه پـوسـیـدگی بَََََـدَََََل , شـده انـد.
وکـلاغـهـا :
بـه زمِِِِِـسـتـا نی بـدون بـرف...
کـوچ کـرده انـد.
ای شـبـزَََََدِِِِِِه ؟؟
بـا زانـوهـای خـسـتـه...
وعـصـای شکـسـتـه -
ا ِد ا مِـه بِِِِِـده.
حََََََـتـا اگـرسـنگ :
درآتـشَََََ ات ؛؛ بیـفکـنـنـد.
ا ِد ا مِـه بـده :
و پـوسـت انـداخـتـن بُـن بَـسـت هـا را
د ر واژه هـای جـا ری...
بـتـمـا شـا بـنـشـیـن.
( ازدفترشعـر نیما یی ) - 39 -
بـی حِِِِِِِـفـا ظ
دیــرگـاهی سـت :
کـه خـا لـی مـا نـدَََََ سـت...
بـرکـه از لک لک هـا :
مـا د ر از بـاروّری...
اطـلـسی هـا از رنـگ.
وکـبـوتـرهـا مـا ن :
هـمـه در دّ سـتـرّس شـاهـیـنّ انـد.
زیـسـتـن ؛؛ نـا مُُُـتعـا دِِِِ ل :
وزمـیـن گـیـج و مـلـول...
بی حـفـا ظ اسـت هـنـوز.
عـشـق ؛ کـو؟؟
مـردِِِِِ درون را درمـن...
مـا د ری را ؛ شـا یـد !!
درتـو ؛ بـیـدارکـنـد.
هـسـتـی کـودکی آغـاز عـبـور :
سـفـری تـازه بـه نـشـنـاخـتـه هـا سـت.
بـی خـبـر, ا ز بَــدِ فـردای عَـبـوس :
خـنـده بـر؛ لـبـهـا یـش
وپـدر!! خـیـره بـه آیـنـده ی...
بـی بُُُُـنـیـا د ش !!!
( ازدفتر شعـرکـودک و نـوجـوان) - 38 -
مُـسـا فِِِِِِِِـرهـای دریــا
مـعـلـم مـثـل خـورشـیـد
کـلامـش گـرم و گـیـراسـت
گــل انــد یـشـه ی مـا
ازاوشـا داب وزیـبـا سـت
مـن و تـو مثـل بـاغـیـم
مـعـلـم چـون بـهـاراسـت
- از او گـلـزار د ا نِِِِِِـش
پُُُُُُـرازنـقـش ونگــاراسـت
مـن و تـو هـر دو داریـم
قــدم ؛؛ در راهِِِِِ فــردا
چـو مـاهی هـای رود یـم
مـسـا فـرهـای ؛؛ دریـا
مُُُـعـلـم ؛؛ جـویـبـاراسـت
تـو و مـن ؛ قـطـره آبـیـم
بـیـا ؛؛ بـا هِِِِِِـمَََََـتِِِِِِِِ او...
بـه دریــا راه یـا بـیـم.
( ازدفترشعـر نیمایی ) - 37 -
شـگـفـتی بـیـن
شـراب نـا ب , در جـا مـم.
سـروش غـیـب , بـر بـا مـم.
هـوای صـبـحـد م , رامـم.
وشـیـریـن از لـبـت , کـامـم.
اگـردرعـاشـقی خـا مـم :
سـمـنـد عـشـق , دردامـم.
وبـرراس هـرم نـا مـم.
ورای بـا د وخـاک وآب وآتـش :
آشـیـان دارم .
شـگـفـتی بـیـن.
مـنِِِِِ تـنـهـا.
چـه بـسـیـارم.
( ازدفترشعـر سـپـیـد) - 36 -
زخـمـه هـای زخـمی
چـگـونـه ؟ درمـن چکـیـده ای.
ازشِِِِِکـا ف کـدام فـاصـلـه ؟
از رخـنـه ی کـدامـیـن صـخـره ؟
کـدام سـنگ ؟
ایـنـجـا ؛ هـزار وسـوسـه بـا مـن :
هـزار شـک.
درتـنـش هـای بـومی ات :
رو؛ بکـدام سـمـت ؟
بـا یـد بـا یـسـتـم.
کـدام ایـل را کـوچ بـا یََََََـد :
تـا وََََََل شـوم ...
کـدام چـا دُُُر سـیـاه را ؟
درکـبـودی تـلـخ کـدامـیـن لـحـظـه :
در زخـمـه هـای زخـمی کـدام فـصـل ...
ربـوده خـواهـم شـد ؟
طـعـمـه ی کـدام ؟ کـرکـس پـیـر.
( ازدفترشعـر نیمایی ) - 35 -
مـرگِِِِِ اوج
چـون تکسـوار پُُُـر آوازه ای شـبی :
ازمـرکـب رهـا ...
در بی نهـایـت وارسـتـگی -
فـرود آمـد م وََََََاو...
هـمـچـون پـرنـده ی گـم کـرده لا نـه ای :
شـایـد شـبـیـه نـغـمـه ی سـازی ...
زِ راهِِِِِ دور-
درآرامـشـم نـشـسـت.
بـیـداد ظـا لِِِِِِـمـا نِِِِِـه ی یـک ؛؛ انـتـخـاب بـود.
آوار ریـزشی :
کـه بــه اعـما ق مـیچکـیـد.
بـیچـاره مـن :
کـه در کـشـا کـش یک طـیـف عـاطـفی ...
درغـیـبـت بـلـوغ -
پـذ یـرای او شـدم.
ودرمـرگِِِِِ اوج خـویـش :
ازقـلـه ی عـروج
فـرود آمـد م . واو...
بـیـدادِِِِِ ظـا لـمـا نـه ی یـک ؛؛ انـتـخـاب بـود.
( ازدفتر شعـرکـودک و نـوجـوان) - 34 -
قـطـا ر درس
پـس از یـکـچـنـد
لـب از خـنـده بـسـتـن
دبـسـتـان بـاز
بـا گـلـخـنـده شـد بـاز
صـدای زنـگ
ازهـرگـوشـه بـرخا سـت
تـلا شی گـرم
بـا شـا دی ؛؛ شـد آغـاز
قـطـا ر؛ درس
هـوهـو کـرد و... آرام
بـه د شـتِِِِِ عِِِِِلم
راه افـتـاد ؛؛ بـا نـا ز
سـفـرکـرد نـد
هَََََـمـدََََََ رسـانِ بـا هـوش
بـه شـهـرنـور
بــا ؛؛ امـیـد و ... آواز